توی خیابون قدم میزدم و به این فکر می کردم که کجا برم تا دیرتر به خونه برسم داشتم به این فکر می کردم که وقتی برگشتم خونه چه خالی ای واسه آدمای توی خونمون ببندم و بگم به چه بهونه ای 3 ساعته که توی خیابونا قدم میزنم.
نظرات شما عزیزان:
دختره ديوونه (مريم ) 
ساعت21:45---3 مهر 1389
سلام سلام سلامممممممممممممممم
خوبي گل پسر چيكار ميكني چه خبر
بگذريم ميدونم خوبي
به منم سر بزن
وبلاگت خوبه و من لينكت ميكنم
فعلا
منتظر نظرت هستم
فقط تو نظرت آدرستو بزاري ها
:: موضوعات مرتبط:
نوشته هایzack،
،